چند پارتی برادر سختگیر و وحشی من...

p49

کوک: بریم غذا بخوریم؟
ای‌نا: دادا..
کوک: بخشیدم
ای‌نا: جدی میگی؟
کوک: پشیمونی و قول دادی اینکارو دیگه تکرار نکنی پس منم بخشیدم...رو قولت بمون دختر
ای‌نا: میمونم...بریم غذا

ا.ت ویو
چقدر زود حل شد...به جونگکوک چشمکی زدم که اونم متقابل چشمکی زد
همگی نشستم و شام رو عین چی خوردیم
...
ویو ساعت ۲ شب
تهیونگ ویو
وقتی نیلی حرف می‌زد و من موهاشو دور ناخونم میپیچیدم و بهش گوش میدادم صدای در امد که آهنگشو پخش کرد و کسی وارد خونه شد
نیلی: هوم!کسی قرار بود بیاد
ته: نه!(متعجب)
نیلی: یعنی کیه؟
ته: تو اینجا بمون باشه من میرم ببینم کیه
نیلی: باشه
تهیونگ لبای نیلی رو محکم بوس ید و رفت اما با یه چشمک در رو قفل کرد که باعث لبخند نیلی شد
نیلی: شیطون
...
تهیونگ ویو
رفتم پایین و متوجه ا.ت شدم که امده بود

تهیونگ: ا.ت!؟
ا.ت: عا...سلامی مجدد؟
تهیونگ: چیشد چرا برگشتی؟
ا.ت: میخوام تا هستی کنارت باشم اذیتت کنم
ته: هِن؟
ا.ت: چرا این موقع شب بیداری بالا چیکار میکرد؟
ته: عم هیچی رفتم بالا پتو اضافی بردارم میخوام بخوابم دیگه
ا.ت: عوم دست خالی امدی که
ته: صدای در رو شنیدم امدم ببینم کیه میرم میارم
ا.ت: ولش من میارم
تهیونگ: نع!!!
ا.ت: چته وحشی
تهیونگ: تو برو بخواب فردا حرف می‌زنیم من بالا میخوابم در ضمن فردا بیدارم نکن خیلی خستم(اروم)
ا.ت: باشه راستی ته
تهیونگ: چیه؟

ا.ت با تردید به تهیونگ نزدیک شد و درست کردن لباسش باعث شد تهیونگ باز بفمه که چقدر این لباس برازنده ا،ته
ا.ت نزدیک تر شد و همونجوری که تهیونگ با کنجکاوی به چشمای ات نگاه میکرد ا.ت تو ۵ سانتی ته قرار گرفت و سرشو بالا اورد و به پسری نگاه کرد که سرشو انداخته بود پایین تا بتونه دختر کوچولو رو ببینه
ته: چرا اینجوری نگاه میکنی امدی قد بگیری؟
ا.ت: نه فقط خواستم بگم....موهای شلختت جذابت میکنه
ته: ها؟چقدر خوردی؟
ا.ت: من پریودم چطوری توقع داری بخورم(کیوت)
تهیونگ: پس چرا چرت و پرت میگی شبی
ا.ت: ممنونم واسه امشب....فهمیدم همه این جشن بزرگ و تموم اجرا های آدما و ترقهایی که تو شب بود کار تو بود
تهیونگ لبشو گاز گرفت و یکم از ا.ت فاصله گرفت...نور ماه روی صورتش و موهای شلختش جذابیتشو صد برابر کرده بود
تهیونگ: خواهش میکنم خداحافظی خوبی بود نه؟
ا.ت: اهوم...عجبی دنبال جبران نیس(اروم)
تهیونگ: کر عمته
ا.ت: چیش راست گفتم خو
تهیونگ: خودت میخوای جبران کنی راحت باش ولی دیگه برا من تو دو قدمیم پچ پچ نکن(خنده)
ا.ت: جبران میکنم
تهیونگ: چطوری؟

ا.ت فاصله رو کم کرد و با بلند شدن رو پنجه پاش سیب گلوی تهیونگ رو بوسید ممنونی گفت و به سمت اتاقش فرار کرد و در رو بست و تهیونگ رو تو تعجب گذاشت
ته: چیه اینکارا اخه(خنده خجالت)پوف برم بالا دیگه

اونشب تهیونگ به نیلی گفت که ا.ت اینجاس ولی نمیخواد...

70😈💋💦
دیدگاه ها (۹۷)

چند پارتی برادر سختگیر و وحشی من...

چند پارتی برادر سختگیر و وحشی من...

چند پارتی برادر سختگیر و وحشی من...

چند پارتی برادر سختگیر و وحشی من...

مافیای قدرتمند من فصل دوم پارت 36تهیونگ. فکر کنم اینه قرار د...

پارت ۸۲ فیک ازدواج مافیایی

پسر کوچولوی من پارت ۲ ته : وقط توضیح ندارم...بهت نیاز دارم ک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط